کوچه های باران خورده

ساخت وبلاگ
امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 19:23

سلام بانوی آب وآیینه ...ممنونم که باز سلامم را میخوانی...راستی حالت چطور است ...درگیر و دار این هم بی مهری چه میکنی؟!راستی چه میکنی وقتی شبهادلتبرای کسی مثل من تنگ میشود ؟!حالت چگونه است بانو ؟!هیس ...!!!دلخوری هایت را بگذار برای روزگاری دیگرپاییز است بانو و فصل فصل دلتنگی ...پاییز است و درد تا مغزو استخوان میرود ...راستی بانو ...هنوز زنده ام و میان این همهبی مهری آدمهاهنوزم که هنوز نفس می کشمنمیخواهم خستگی هایم را برایت روایت کنماما باور کن خسته ام ...دلتنگم بودی ؟آخ من همیشه دلتنگی رابا دلخوری اشتباه میگیرم !!!اما من خستگی ات را از فرسنگهای دور بو میکشمما هردو خسته ایم ...خسته از این دورهای بعید ...خسته های از روزهای سردو نحیف ...خسته از ...اما هردو همچنان زنده ایمزنده ایم که برای هم دوباره سلامی بفرستیمزنده ایم به همین صبح بخیرهازنده ایم به تمام این رویاها...زنده ایم به همین شبهاوهمین باورها ...زنده ایم که دیگر همه را دوست بداریمزنده ایم به این همه شکلکها ...ممنونم بانو هرشب سلام مرا می خوانیو لبخندی به مهتاب میزنیتا دنیای مردمان مثل روز روشن شود ...ممنونم از لبخندهایتکه کنج قاب عکس روی طاقچه ی خاطره ها.‌.ممنونم از تو که هروقت دلم از این روزگار میگرفتهرشب این همه مهربانی در واژه هایم پاشیدیممنونم که به وقت دردهایمآرام وساکت لبخند برایم حواله میکردیتا جانی دوباره بگیرم...بانو ...فصل هایی آمدند و رفتندهمه چیز سرجای خودش بودجز –من- جز - تو- !!!میخواستم برایت بنویسماز آفتاب های بی موقع ، از باران های بی نغمه و ترانهاز تشنگی های تیر و مرداد هامی ترسیدم بانو ...می ترسیدم هرلحظه دلم برای تو _ بیشتر تنگ شودمی ترسیدم دلتنگی هایم آزارت دهدغمگینم این روزها اما زنده امشاید هم سلام و ش کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 19:23

شب _ پاییز _ باران پاییز است و دستانت بر قاب پنجره ی شبم تاب میخوردباران...شروع به باریدن گرفتعطر خوب خاک نم کرده بلند شد-من عطر تنت را خوب می شناسم –سالهاست باران تو رادر من می نویسدبا هرقطره اش تو مرا صدا میزنیتو همیشه غربت را با صدای باران گریه میکنی ... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: یازدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت: 23:27 کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 16:19

پاییز و‌ این باد لعنتی و‌ بوی تو.... پائیز است و عطر توچون پروانه ای بر بالهای باد می رقصد...حسود میشوم و خودم را بغل میکنمببخشید دستانم؛-سالهاست که یک معذرت بدهکارتان مانده ام-!!!پ.نپائیز آمده چرا لحظه ای کنارم نمی نشبنی!!! نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت: 9:0 کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 16:19

امان تاسیان این روزهای شهرم لنگرود کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 16:19

نیستی ...
و رخ آینه
ترک برمی دارد
هرصبح؛
از شرم نبودن تو ...


نويسنده :حمید عسکری اطاقوری

تاريخ: بیست و هفتم مهر ۱۴۰۲ ساعت: 12:31

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 20:37

پشت کدام ابر بارانی ... عصرهای دلگیر جمعه...هوای عاشقانه پاییزفصل باد و‌باران های موسمی همه و همه رو‌ بی خیال !!لطفا بمن بگو من؛کجای دوست داشتنی هایت هستم ؟! نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: بیست و هشتم مهر ۱۴۰۲ ساعت: 21:26 کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 20:37